قم فعل امر عشق ، مبنی بر نگاه ات قم مهر هشتاد و نه هجری شمسی قم خاستگاه عاشقان انقلابی قم لشگر هفده ترین جبهه تو قم رو به ایوانی پر از آیینه کاری
قم از حرم تا جمکران ، نه روز ، راه ات
قم روشن از ذی قعده چشمان ماه ات
قم خواست گاه ات،خواست گاه ات،خواست گاه ات
قم شهر زین الدین ترین های سپاه ات
قم خواهر ایوان طلای زادگاه ات
امام را می گفتند پیر جماران… پیرخمین… پیر انقلاب… اما… کسی که علی وار 21 سال است غصه من و شما را می خورد… کسی که وقتی شکسته تر شدن و محاسن سپید شدنش را می بینم با خود می گویم.. نه این رسمش نیست… سید خراسانی ما هم تنهاست… ای چشم های من ببین چقدر روی ماه آقایت سپید شده… موهایش سپید شده و ببین چگونه خون دل را در دل دارد و برای من و تو لبخند می زند… ببین چکونه در کنار دشمن خونی خود می نشیند و نصیحت می کند… چگونه امید به اصلاح مفسدین دارد و چقدر دلش می سوزد برای کسانی که خنجر به دست ایستاده اند تا خامنه ای را بی ملت ببینند و خنجرهای سمی را در قلب عزیز ما فرو کنند… چقدر مظلوم است این اقا…و چقدر مقتدر است که هنوز هم صدای حنجره اش همان صدای رسا و خلیلانه ای است که بت های نمرودیان را در سازمان ملل شکست… همان صدایی که تاریخ هزار سال و اندی انتظار کشید تا شنید… صدای علی… همان صدای خطبه امام در کوفه… و همان صدای خمینی …
خواب هایی که بعضی ها برای انقلاب می بینند… تعبیرشان بالعکس است… فتنه ای که انقلاب را هدف گرفته بود… شد آنتی میکروب انقلاب… و این وسط جگر اماممان چقدر خونین شد… سم دشمن اول به قلب آقا ریخته می شد و بعد مردم… هیچ کسی به اندازه آقا غم و غصه این انقلاب را نمی خورد… ما نمی دانیم چرا این همه مدعی انقلاب زیاد شده… برخی از آقایان چگونه اجازه می دهند انقلاب مردم ایران را ملک خود بدانند و خود را یار امامی معرفی کنند که هیچ گاه حق خویش را بر حق مردم ترجیح نمی داد… همین حالا هم امام ما اول و آخر حرفهایش را ببینید چقدر مردمی است… وقتی کسی اینگونه خود را وقف انقلاب و مردم می کند … آیا دلیلی خاصی برای استقبال از آقا باید باشد؟… طبیعی است که چنین رهبری هر جای این دنیا حضور یابد و مردم را به حق سفارش کند … قلوب بشر را می رباید… این نفس نفس الهی است… و بشر حق جو… دنبال نفس الهی است تا وجودش را تسلی دهد به مهر الله و بشنود صدای خدایی را که خیلی ها دوست ندارند کسی بشنود… نمونه اش فرانسوی های نوفل لوشاتو که امام را چگونه یافتند و چگونه مشتاق این پیرمرد بزرگ الهی شدند…
(عذرخواهی بابت نقص متن… کامل خواهد شد انشا الله)
دههی ولایتِ قم، میرود که تمام شود...
و من تازه فهمیدهام پنجرهی اتاقمان رو به مسجد جمکران باز میشود.
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو
....
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
[ادامه]
ما مردم قم سال ها خادم سلاله ی پاک معصوم بوده ایم...آقاجان دیگر نرو...ما خودمان نوکریت را می کنیم...تهران لیاقت عطر وجودت را ندارد...بمان! پی نوشت : مانده بودم پابوس امامم بروم یا بمانم و زائر جمال دل ربای مولایم باشم ... دلم راضی به رضا شد ... اگر لایق باشم دعاگوتان هستم .