• وبلاگ : صداي پاي باران (ادبي)
  • يادداشت : عزيز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    لحظه ديدار آرام آرام نزديک مي‌شد‌، وارد ميدان آستانه شديم؛ ساعت به کندي مي‌گذشت، خدايا کي اين همه چشم انتظاري به سر خواهد آمد! قرآن خواندند و کلي برنامه اجرا کردند، اما مگر اين دل‌ها‌ي بي‌قرار آرام مي‌گرفت! صبر و طاقت‌مان تمام شده بود، همه سر پا ايستاده بوديم، ناگهان شوري به پا شد، موذنِ عشق اذان آمدن يار را خواند، نقاره‌ها به صدا درآمد، امير دل‌ها از در آمد... خوش آمد... صلي علي محمد / رهبر ما خوش آمد... عزيز رهبرمان، تاج سرمان، نفسمان، جانمان، محبوب دل‌مان، همه‌ي هستي‌يمان... خوش آمدي... همه عشق، همه شور، همه مستي ديدار، همه اشک، همه دل و همه زمزمه‌ي يار... همه بلند بلند و با هق هق گريه به آقا ابراز عشق و علاقه مي‌کردند و آقا با گوش جان همه را مي‌شنيد. الهي شکر به وصال جانان رسيديم